viana

ویانا در حال بازی با جوجه پنبه ای اش که خیلی دوستش داشت ولی یک هفته بعد گربه خوردش   ویانا در حال بازی با میشکا ...

من و ویانا جون در تابستان بیکار ننشستیم  نقاشی تمرین می کنیم شعر می خوانیم بازی می کنیم خواندن کلمات تمرین می کنیم کاردستی درست می کنیم کارتون نگاه می کنیم و با هم درباره خیلی مطالب صحبت کردیم مخصوصا آسمان ستارگان خورشید و حیوانات میوه ها و خیلی چیزهای دیگر     ...

 من و ساناز تصمیم گرفتیم بچه ها را به باغ ارم ببریم اما خبر نداشتیم که سه ساعت باید کل باغ را دور بزنیم و به اندازه تمام عمرمان دنبال این دو تا شیطون بلا  بدویم عروسکها  بسیار شاد و شنگول بودن به اندازه یک هفته انرزی مصرف کردن و تا پامون را از در باغ بیرون گذاشتیم بیهوش شدن و خواب رفتن تا 10 صبح فردا . ...